تکامل جامعه بشری >15
روشنگری
يادبگير، ساده‌ترين چيزها را براي آنان كه بخواهند يادبگيرند هرگز دير نيست

بيکارشناخت جامعه بشري از ديدگاه علم اقتصاد

4-جامعه سرمايه‌داري(2)

 

 براي توصيف و كاركرد اين نظام توجه شما را به بيان مطالبي كه آقاي دكتر فرهنگ هلاكويي در پاسخ به يكي از بينندگانش در مورد اين‌که چرا در جامعه جهانی عده‌ی کمی اکثريت ثروت و عده‌ی بسيار زيادی هيچ ثروتی ندارند؟ و زندگی را به سختی می‌گذرانند؟ جلب مي‌كنم.

"انسان دو نياز واقعي دارد: يكي نياز فيزيكي و مادي مانند غذا و هوا. دوم نياز به امنيت و آرامش است.

طي ميليون‌ها سال تاريخ تكامل انسان، دو نياز فوق در سيستم بدن انسان گذاشته شده است. اين دو نياز مكمل همديگرند. به همين جهت است كه اگر ما و شما تحت اضطراب و استرس باشيم (نداشتن امنيت و آرامش) زود از پاي در مي‌آييم. هشتاد تا نود درصد از بيماري‌هاي فيزيكي و رواني هر دو، ناشي از اضطراب و استرس است. يعني نبودن امنيت نبودن آرامش. پس دو نياز ما يعني نياز فيزيكي و مادي و نياز به امنيت و آرامش در سيستم وجودي ما و شما جا افتاده و بودنش ما را به يك تعادل و ثبات و قراري مي‌رساند و نبودش، سيستم بدن ما را بهم مي‌ريزد و تا سرحد مرگ مي‌برد. يعني درد و مرگ همراه دارد.

حالا انسان‌ها نياز واقعي مادي و فيزيكي دارند كه در مبحث اقتصادي و معيشتي قرار مي‌گيرد. انسان بايد اين نيازها را برآورده كند يعني انسان براي اين كه بتواند تعادل بدن خود را حفظ كند بايد يك حداقلي از نيازهاي فيزيكي و مادي بدنش مانند غذا و اكسيژن تأمين نمايد. اگر اين نيازها نباشد ضعيف و مريض مي‌شود و در نهايت مي‌ميرد.

پس اين يك حقي را براي همه‌ي انسان‌ها ايجاد مي‌كند كه بتوانند نيازهاي فيزيكي و مادي خود را برآورده كنند يعني نظام اجتماعي مسئوليت پيدا مي‌كند كه براي تأمين اين نيازها پاسخ مناسب و مفيد و قابل قبول داشته باشد.

 نتيجه مي‌گيريم كه اعم از اين كه انسان خوب يا بدي هستيم، سفيديم يا سياهيم، چه آييني داريم يا نداريم، كار مي‌كنيم يا بيكاريم، بايد يك حداقلي از نيازهاي فيزيكي و مادي داشته باشيم. علت آن اين است كه اين حق ماست، اگر هفت ميليارد نفر در دنيا زندگي مي‌كنند يك هفت ميليادرم اين آب‌ها، جنگل‌ها، زمين‌، هوا، جانوران و ... از آن من است به عنوان يك انسان. اين حداقل نيازها به عنوان يك اصل است كه بايد همه‌ي انسان‌ها اين حق را به عنوان يك اصلي علمي و اثباتي بپذيرند.

پس بدون قبول اين اصل و حداقل نيازها، اصلا" مسئله اخلاق و انسانيت و برادري و خواهري معني ندارد. روي همين دليل است كه همه‌ي انسان‌هاي آگاه و فهيم كه به معني واقعي انسان پي برده‌اند، باورشان اين است كه انسان چنين حقي را داراست و روي اين اصل تأكيد دارند و آن را براي همه مي‌خواهند.

نكته مهم و قابل توجه اين است كه حتي براساس تكنيك‌هاي خيلي قديمي و نه تكنيك جديد امروزي، انسان‌ها توان اين را دارند و آن را هم محاسبه كرده‌اند كه 225 ميليارد  نفر، نه هفت ميليارد نفر را هم مي‌توانيم غذا بدهيم. حتي ايالت كاليفرنيا به تنهايي مي‌تواند غذاي همه‌ي انسان‌هاي دنيا را بدهد، به دليل حاصلخيز بودن زمين‌هايش و امكانات توليديي كه دارد.

 در نتيجه مشكلي براي دادن غذا به انسان‌ها را وجود ندارد. و زماني كه انسان‌ها اين حداقل‌نيازها به بدن‌شان برسد و در مسير آموزش و پرورش و بهداشت درست قرار گرفتند، رشد مي‌كنند و براي خود و همه افراد جامعه مفيد، و همه چيز بهتر خواهد شد. به دليل اين كه همه‌ي انسان‌ها مولدند و توليد كننده هستند. بنابراين به ما و شما، همه‌ي چيزهايي كه احتياج و دوست داريم  و خواستاريم را به مقدار  بيشتر و بهتر به دست مي‌آوريم.

اما سوداگران زَر و زور زِر يعني سرمايه‌داران، سياستمداران و غيره كار را بر بقيه مردم جهان تنگ كرده‌اند. آن‌ها هستند كه اكثريت افراد جامعه را در فقر مطلق و نسبي نگه داشته‌اند. يعني در اين روند موجود پولدار يا ثروتمند روز به روز پولدارتر يا ثروتمندتر و فقير روز به روز فقيرتر مي‌شود. اين تضاد، تضاد غير قابل تحملي است كه دير يا زود اساس نظام اقتصادي سياسي موجود در جامعه جهاني را برهم خواهد ريخت. حاكمان يك درصدند و محكومان نود و نه درصد كافي است كه محكومان به حقوق خود آگاه باشند و به قدرت خود واقف گردند در آن صورت مي‌توانند تغيير و تحولي كه خواسته‌ي عمومي است، به وجود آورند.

امروز يك ميليارد نفر از مردم دنيا در سال 2010 درآمدشان در روز كم‌تر از يك لار است. و دونيم ميليارد نفر ديگر از مردم دنيا در سال 2010 درآمدشان كم‌تر از دو دلار در روز است.

انسان مي‌تواند همه‌ي اين‌ها را يعني همه چيز را در اختيار هم نوع خودش قرار بدهد يعني در دنياي امروز هيچ مشكلي از نظر دادن غذا به همه، سرپناه به همه، بهداشت رايگان به همه تا عمر، آموزش وپرورش رايگان به همه تا آخر عمر، و ... و حتي در آن صورت انسان لازم نيست بيشتر از روزي چهار ساعت براي وجود چنين دنيايي كار كند.

 روزي كه همه‌ي انسان‌ها نيازهاي فيزيكي و مادي(غذا، بهداشت، تحصيل، سرپناه) و رواني آن‌ها تأمين گردد، ديگر درد و رنج وجود ندارد. كسي دنبال ذخيره كردن غذا و پولدار شدن نمي‌رود. فقط در حدي به دنبال نيازهايش هست، كه ضرورت دارد. يعني حرص، طمع، دزدي، جنايت، قتل، اعتياد، فقر و فحشا ... از بين مي‌رود.

اما طبقات مرفه و دارنگان زَر و زور و زِر دارند چه مي‌كنند:

با فقر مطلق و گرسنه نگه‌داشتن بيش از سه‌ونيم ميليارد نفر نفس آن‌ها و ابراز وجود و خلاقيت را از آن‌ها مي‌گيرند. اين را خرج امور نظامي و جنگ و ... مي‌كنند. اگر هزينه سه روز امور نظامي و جنگ مجموعه‌ي كشورهاي جهان را در اختيار بخش توليد مواد غذايي در كره‌ي زمين بشود، مشكل گرسنگي و مسئله غذا بر روي كره‌ي زمين حل خواهد شد.

توپ و تانك توسط كارگر يك كشور توليد مي‌شود و به وسيله‌ي آن، كارگر و مردم فقير و تهيدست كشور ديگري را با آن از بين مي‌برند.

حالا بر اين اساس مي‌توان گفت:

يكم:همه‌ي افراد جهان به غير از سوداگران زَر و زور زِر بي‌گناهند و هيچ تقصيري ندارند مگر اين كه خلاف آن ثابت شود. همه‌ي سوداگران زَر و زور زِر گناهكار و مقصرند مگر اين كه خودشان بيايند ثابت كنند كه گناهكار و مقصر نيستند.

دوم: اگر همه‌ي اين دارندگان  و سوداگران زَر و زور زِر گورشان را گم كنند و يا اين كه به وسيله مردم به گور سپرده شوند، بچه‌هاي كلاس پنجم ابتدايي توانايي اداره كردن جهان را بهتر از آن‌ها دارند. انسان‌ها مشكلي براي اداره كردن جهان ندارد. مشكل وجود سوداگران زَر و زور زِر هستند.

راه حل چيست؟

راه حل جنبش سوسيالسيتي(سوسياليسمی که مورد قبول اوست.) است كه چند اصل دارد:

 يكم: آن است كه آن چه كه جنبه عمومي و طبيعي دارد از آن هيچ كس نيست بلكه از آن همه است و مالكيت عمومي و جمعي دارد مانند زمين، جنگل، معادن، آب، نفت، گاز، هوا.

دوم: حداقلي از نيازهاي مادي و معنوي از آن همه‌ي انسان‌هاست، و حق همه‌ي آنهاست. مي‌خواهند خوب باشند يا بد باشند. مي‌خواهند كار كنند يا بيكار باشند، سفيد باشند يا سياه باشند. مذهب داشته باشند يا نداشته باشند. نمونه‌ي چنين كشورهايي در اروپاي شمالي مانند دانمارك، نروژ، سوئد وجود دارد.

سوم: تفاوتي كه بين افراد وجود دارد، تفاوت زيادي نيست. اين تفاوت بايد يك به شانزده باشد. يعني اگر كسي روزانه يك لار درآمد داشته باشد، بالاترين درآمد شخص ديگر بايد شانزده دلار باشد. در امريكا ميانگين يك به هفتصد است و در جهان يك به دو هزار."

گوينده: دكتر فرهنگ هلاكويي

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








تاریخ: یک شنبه 29 بهمن 1391برچسب:,
ارسال توسط امید
آخرین مطالب